
سبزوار نیوز/ جشنواره ی فیلم فجر با تمام شور و حال و حواشی و گفته و ناگفته ها به پایان رسید
قرمزش افتخار هر سینماگر و هنرمندی است.
جشنواره ای که خیلی ها برای راهیابی
به آن سر و دست و پا و نفس میشکنند و هزار و یکنفر را میبینند و میسازند و میسوزانند.
الحق آثار راهیافته به جشنواره
فاخر و ارزشمند هستند که موفق به اکران در بزرگترین فستیوال رسانه ای سینمای کشور میشوند.
فستیوالی که حتی پوشش بازیگرانش
خوراک چند هفته ی رسانه هاست ،چه برسد به اکران و داوری و حواشی و فحاشی و سایرمباحث جنجالی.
کارگردانها و تهیه کنندگان به
سودای رسیدن سیمرغ با هزینه و
برآوردهای میلیاردی وارد به این عرصه میشوند و تمام توان و تلاش خود را به کار
میگیرند و هر آنچه در چنته دارند رو میکنند.
از بکارگیری سوپر استارها تا
سوپر لوکیشن ها و …
همه
بهترین ، بهترین ، بهترین
هر آنچه مهیاست در اختیار گرفته
تا احیای نام و نشان کنند و سیمرغ را به چنگ بگیرند .
تپش قلبها و واکنش چهره ها در
اختتامیه ی سیمرغ دیدنی است .
هرچند جشنواره ی فجر یک اتفاق
ملی است و برای همشهریان ما ، بجز اهالی هنر و رسانه آنچنان حائز اهمیت نیست ؛ لکن
این بار شهر من ، شهر مدعی فرهنگ و هنر نماینده ای را در جشنواره داشت که سیمرغ را
به افتتاحیه نیامده اخذ کرده بود چه برسد به تپش و واکنش اختتامیه((کوپال))
مگر نه اینکه سی مرغ هر کدام
از یک وادی به ذهن آشفته ی عطار رجوع کردند تا سودای فتح او را افسانه ی سیمرغ شوند؟! اگر بنا بود سیمرغ پرنده ای مهیای سفر باشد پس نه
افسانه ؛ خواندنی بود و نه فتح و نه هفت وادی!!
چند روز پیش از زبان کاظم ملایی
یادداشتی از شرح تولید یا بهتر بگویم رنج نامه ی ساخت کوپال را میخواندم ، سیمرغ عطار به ذهنم خطور کرد و سودای
سیمرغ ملایی.
چه مطابقتی…
اگر بنا باشد سرمایه گذار باشد
، سوپر استار تامین قرار داد شود، سوپر لوکیشن براحتی تامین گردد و فلان وزیر و وکیل
و موسسه و نهاد ارزشی اعلام حمایت و سفارش کند ؛ پس چه وادی و چه فتحی و چه سیمرغی؟؟؟
اینجاست که گفتم باید به کاظم
ملایی عزیز و عوامل کوپال که به سودای سیمرغ
فاتحانه به سمت فجر بال و پر گرفتند تبریک ویژه گفت.
به قلم سید حسین دلبری
این سایت در قبال این مطالب مسؤلیتی ندارد.